دلتنگی های من و اون غریبه
دلتنگی های من تو هستی که میدانی و خبر نداری
سلام دوباره يكي از شعرهايي كه خودم سرودم را گذاشتم تا خاطراتم را دوباره زنده كنم میتوانی بر در خانه صدایم بشنوی ناله های قلب تنهای دلم را بشنوی می توانی هق هق بارانی فریاد من از پس فریاد های بی صدایم بشنوی میتوانی رد پای کوچک دریا دلم روی قلب نازک غمبار قلبت بشنوی می توانی این صدای عاشق سرمازده از پس سرمای جانسوز نگاهت بشنوی قلب خود ازاد سازی از غم تنهاییت شاید از پشت حصار; تنهایی ام را بشنوی شاید ان اغوش تو گشته دگراز من جدا گاه برای اغوشم جای تنت را بشنوی بشنوی راز دلم قصه تنهای دلم شاید از رسم زمونه شرم گشته بگذری شاید از شوق نفس افتاده ایم در یک قفس اه گفتن را برای شادی هم بشنوی شاید از طرز نگاه, حال و هوای هم پریم باشد انگاهی که تنها می شوم را بشنوی می شوم همراه قلبت تا که ارامت کنم یا که نابودم کنی موسی شده دریاروی میشوم هادی راهت تا که تنهایی نری می توان تقدیس گشته مریم عیسی شوی میبرم غم زغمت تا از خوشی چیزی بری تا توانا گشته و مریم دنیا ها شوی بگواشک چشم ازمن چه دیدی
نويسندگان |
||
![]() |