دلتنگی های من و اون غریبه
دلتنگی های من تو هستی که میدانی و خبر نداری
روزی که توی جمع فریاد زدی عزیزتم . میدانستم خیلی ها شنیدند. دیدم خیلی ها نگات کردند. نترسیدم از نگاهها آهها و نداها . چیزی که مرا لرزاند خنده های تو برای دیگری بود. چیزی که مرا خشکاند اشکهایت برای نبودن من و بودن دیگری بود. نظرات شما عزیزان: مهناز
![]() ساعت22:55---12 بهمن 1392
سلام.خیلی قشنگ وجالب است.موفق باشید.
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:, :: 11:53 :: نويسنده : هادی
نويسندگان |
||
![]() |