دلتنگی های من و اون غریبه
دلتنگی های من تو هستی که میدانی و خبر نداری
بهار است و بهارم را با خستگی هایم میخواهم بدنبال نگاه آشفته ات و دل آشوب زده خودم هستم. چیز کمی نیست تو را خواستن که با تمام صفا صمیمیت و شادابیت بیایی و عشق و احساس و سرزندگی را به زندگیم هدیه دهی. آرزویت میکنم تا آرزوی شیرینم شوی و زندگیم شیرین کنی. بارالها صدق و صفاو عشق و محبت حقیقی را عطا فرما که سربلند شویم جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : هادی
خدایا هرزمان خواستم خواسته ای را نصیبم چیز دیگری شد رسید آن زمانی که نخواهم جلوی راهم و پیش رویم گذاشتی فهم من کوچکتر از آن است که بدانم چه میکنی وچه باید کنم فقط هوای دلم را داشته باش که بیمار دوا خواهد خود درد دارم و دردها دارم به نیازم نگاهی کن که محتاج نگاهتم
دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : هادی
نويسندگان |
||
|