دلتنگی های من و اون غریبه
دلتنگی های من تو هستی که میدانی و خبر نداری
عاشقی درد و رنج داره درست دست به دامان غم داره درست آواره و سرگردان شبهای سرده درست میان روز و شب غرقه درست زیر باران گریه کردن هم درست بفکر یار خواب و خیال کردن داره درست یکی شمع و تو پروانه شدی بازم درست گرد او میگردی و میسوزی هم درست تو میخوانی و اون نشنیده یکبارش هم درست دیوانه شدی نادیده گرفته حالت راهم درست شدی مجنون لیلایت هم درست مست و شبگرد شدی هر شب وهرلحظه درست لذت عشق نمیدانی چه هست؟ نوای دل تنگ و نفسهای عجیب سر و روی پریشان و صداهای خفیف شب و دلتنگی و فکر های غریب دوچشم خیس و مژگان لطیف صورت یار و قلب کم طاقت تو گریه بر شانه زدن در نزد او نوازش های دست های ظریف موهای دردست و گرمای تنش یه خواب زیبای عمیق ندیدن روز دیگر را جز این لذتی داره همین یک روز خوب که عمرت میدهی در پای دوست نظرات شما عزیزان:
سلام خیلی قشنگ بود
![]()
زیباست
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : هادی
نويسندگان |
||
![]() |