دلتنگی های من و اون غریبه
دلتنگی های من تو هستی که میدانی و خبر نداری
سپید شاید هم تیره به دل خود گوهری دارد گوهری ناب تر از طلا گران ترو مهم تر از آن ولی زرق و برق طلایی اش را ندارد سپید یا رنگی برای بخشش جان و مال به گوهر وجودی خویش سپید تر از آن که بشود نادیده گرفت زیباتر از آن که بشود کنارش گذاشت با دل دریایی و با وجود رویایی که وقتی دل و قلبت را هم میشکنندومیبرند باز هم پایداری و تنها چیزی که ازت شنیده میشود هوای دریا و صدای خروش آبهایش هست مهم نیست که کجا باشی و چه بر سرت آمده باشد مهم این است که همیشه در گوشه و کنار دلی جای داری حتی اگر ندانی و از نگاهها نخوانی و از صدا ها نشنوی ولی جای داری آنجا که هیچگاه خبر نخواهی داشت . آن که جان و حیات میبخشد خنده و شادی می آفریند دیدنش خوش ، بودنش خرم و جاه و مقام دارد،اینها همه در یک چیز هست که باید با تمام سختی هایی که کشیده باشد و بماند مهم این است که باشی ، خودت باشی و همیشه باشی
نظرات شما عزیزان: جمعه 5 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 15:24 :: نويسنده : هادی
نويسندگان |
||
![]() |